به گزارش «نماینده»، آيتا... قرهي در جلسه اخلاق در مهديه القائم المنتظر(عج) مطالبي را پيرامون مراقبت و اقسام آرزو بيان كردند كه بخش هايي از آن به شرح زير است: در جلسات گذشته بيان كرديم چه خطورات نفساني و شيطاني و چه خطورات ربّاني و الهي، وجودشان براساس آرزوست كه همين آرزوها انسان را به عمل ميكشاند و در واقع خود آرزو در وجود انسان ها به وديعه نهاده شده و اگر آرزو نبود، انسان كاري را انجام نميداد. رسول خدا (ص) فرمود: آرزو براي امت من، رحمت است و اگر آرزو نبود، مادري بچه اش را شير نميداد و هيچ باغباني، درختي را غرس نميكرد. پس خود ذات آرزو، بد نيست. اتفاقا همين آرزوست كه سبب ميشود انسان با خودش حرف ميزند و در روايتي فرمود «آرزو، رفيقي است كه با انسانها انس گرفته است» و حتي آن كسي كه ميخواهد به لقاءا... برسد، او نيز بر اساس آرزو پيش ميرود. يكي آرزو دارد به بهشت برسد و ديگري آرزو دارد به خودش برسد ولي به هر حال هر دو از آرزو ميآيد. تمام خطورات كه به فكر انسان جرقه ميخورد كه اين كار و آن كار را انجام دهد، همه براساس آرزوهاست و حتي كسي كه جنايت ميكند، در واقع شيطان در وجودش قرار ميگيرد و بحث نفساني بر او غالب ميشود و اين نكته مهم است كه چه اعمال شيطاني و نفساني (نفس امّاره) و چه اعمال ملكي و ربّاني؛ همه اينها با آرزو شروع ميشود و از آنجا خطورات ذهني انسان رقم ميخورد. لذا اوليای خدا سفارش ميكنند كه در ابتدا بايد آرزوها را درست كرد و بزرگان ما طبق روايات بيان ميكنند كه هيچ عملي بهوجود نميآيد، مگر آن آرزويي كه در خطورات ذهني به وجود آمده است. يعني هر عملي، چه عمل صالح و چه عمل غيرصالح، همه براساس آرزو رقم ميخورد. اوليای خدا ميگويند يك دليل اينكه آرزوها تماميندارد، اين است كه انسان دنبال اين لايتناهي است و خود او هم در اين سير لايتناهي است؛ پس آرزوهاي او هم همين طور ميشود و انتهايي ندارد. حتي در باب مقامات عملي (نه آرزوها) هم همين طور است و ميگويند چون در آرزوها انتهايي نيست، در مقامات عملي هم انتهايي نيست ولي خدا فرمود «لا يكلفا... نفسا الا وسعها».
نقشه راه براي دستيابي به آرزو: حضرت امير(ع) ميفرمايد «دروغ گفته است آن كسي كه چيزي را آرزو ميكند ولي به دنبال آن، عملي را انجام نميدهد». آرزويي كه براي او هيچ عملي را انجام ندهي، مثل يك سراب است و گويي به خودش خدعه زده است. لذا وقتي عمل نباشد، به آن آرزو، آرزوي پوچ ميگويند. پس وقتي آرزو به ذهن ميآيد، براساس اين آرزوها خطورات ذهني ترسيم ميشود و نقشه راه به وجود ميآيد. يعني خطورات ذهني نقشه راه را ترسيم ميكند. حالا گاهي به باطل است كه معلوم ميشود نفساني و شيطاني است اما مهم اين نكته است كه او هم نقشه ميكشد. باور به اين نقشه راه، يعني اينكه انسان خودش را در اختيار اين نقشه و خطورات قرار دهد و اعضا و جوارح، همه در اختيار قرار بگيرد، آن وقت ديگر تمام است.
مراقبه به جهت قرارگيري خطورات شيطاني در مقابل خطورات ربّاني: يكي ديگر از نكاتي كه اوليای خدا بيان ميكنند، اين است كه بداند امكان دارد در مقابل اين خطوراتي كه الان به ذهن او رسيده، خطورات ديگري هم به وجود بيايد. مثلا آن كسي كه خطورات ملكي و ربّاني در وجود او قرار ميگيرد، بايد بترسد كه امكان دارد يك زمان در مقابل او، خطورات نفساني و شيطاني هم قرار بگيرد و لذا اينجا يك عملي را به عنوان عمل مراقبه ميگويند تا خودش را دائم به همان اوليای خدايي كه رفته و نقشه راه را از او گرفته، عرضه بدارد.
رسيدن به نعمت، بدون آرزو كردن: گاهي خدا بدون اينكه فرد، آرزويي كند، نعمتي را به او ميدهد و اين، لطف پروردگار است. امام صادق (ع) فرمود «بسا نعمتي كه پروردگار به انسان مرحمت ميكند، بيآن كه آرزويش را كرده باشد.» البته اصل بر اين است كه انسان در مرحله نخست آرزو كند و بعد نقشه راه ميآيد كه آن خطورات ذهني است و بعد از نقشه راه، عمل به وجود ميآيد كه اينها يك سير است و انسان خودش خبر ندارد.
عمل، فقط ابزار است و آرزو، اصل است: اين مطلب آرزو، غوغا و محشر است و اين نقشه راه كه خطورات است، ما را به عمل ميرساند. پس با اين اوصاف جلو آمديم و گفتيم كه سير اليا... از آرزو شروع ميشود و انسان را به عمل ميكشاند ولي نه خدا به عمل ما نگاه ميكند، نه حضرت حجت و نه اوليای خدا. تبعيت ما بايد از اوليای خدا هم باشد، چون خدا فرموده «اطيعواا... و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» درباره دستور به نماز هم تبيين به عمل نيست، تبيين به «اقيموا الصلوه» است نه «اقرئوا الصلوه» و لذا قرائت نماز دلالت بر اقامه آن است و اين، يكي از نشانه هاي دلالت است، هر چند دلالت تام و كامل نيست. با اين حال نه پروردگار به آن عمل نگاه ميكند و نه خود آن كسي كه در مقام آرزوي به قرب اليا... است؛ يعني اگر آرزو، آرزوي حقيقي بود، خود او هم دلبند به عملش نيست، بلكه اين عمل را وسيله براي رسيدن و اتصال قرار ميدهد. لذا دلخوش نيست كه من چند ركعت نماز خواندم و دلخوش نيست كه اهل قيام و قعود است و اين مسائل برايش مهم نيست. چون اين عبادت ها را ابزاري براي رسيدن به قرب اليا... ميداند و لذا توقّف در آنها برايش ايجاد نميشود. بنابراين اگر كسي عمل صالح خود را ديد، برايش توقف ايجاد ميشود و براي همين است كه اوليای الهي، عمل صالحشان به چشمشان نميآيد و ميگويند كه اين اعمال، ابزار بوده و فقط ميخواهند به آن آرزويشان كه قرب است، برسند. پس من به نمازم كاري ندارم، نمازم ابزار است. «الصلوه معراج المومن» نماز عامل عروج انسان است، نه اينكه خود نماز، معراج باشد. لذا نگاه اوليای خدا نسبت به آرزوها همين است و اساس، آرزو است، نه عمل صالح و لذا نه خدا به عمل نگاه ميكند، نه حضرت حجت (عج) و نه حتي اوليای خدايي كه نسخه دادند. البته ما بايد اعمال را انجام بدهيم. در آيه «اطيعواا...» خدا نفرمود عمل كنيد، بلكه فرمود اطاعت كنيد. لذا خود عمل هم دلالت بر اطاعت است؛ يعني به عمل كاري ندارند، به اين كار دارند كه اگر عملي را كه از او خواستهاند، به خوبي انجام ميدهد؛ پس مطيع است.
نظر شما